۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه

به بهانه‌ی واگذاری بخشی از آموزش و پرورش به حوزه‌های دینی

با ورود اولین مدارس به ایران به عنوان شاخص مدرنیته‌ و متزلزل شدن جایگاه دین و سنت در جامعه‌، همواره‌ مراجع دینی، سعی در مبارزه‌ی همه جانبه با این پدیده‌ داشته‌اند و در طول تاریخ این ادعا را به اثبات رسانیده‌اند.. اما امروزه‌ در جامعه‌ی صد در صد توتالیتر و دگم و دینی، بازگردانیدن جامعه‌ به آن روزهای به اصطلاح طلایی صدر اسلام، ناشی از عدم جوابگویی دین و از همه مهم تر دین اسلام که ادعای کاملیت دارد، به پدیده‌هایی است که هر روزه‌ شاهد اکتشافات و ابداعاتی هستیم که پایگاه حوزه‌ی ادیان را متزلزل می سازد، در نتیجه بازگردانیدن و تمسک به ارتجاع دینی، ناشی از همین عاجز ماندن دین در برابر خردگرایی است..
هر چند در جامعه‌ از روزی که این حکومت دینی شروع به دیکتاتوریت خود نموده‌ است، حضور و تشویق کودکان و نونهالان به سوی دین جزء برنامه‌های طویل مدت این نظام بوده‌ است و سال هاست که کودکان ما در دام ارتجاع و دین گرفتار هستند.. دختران از کلاس سوم ابتدایی برایشان مقنعه‌ی سفید می دوزند و جشن تکلیف برای چنین کودکی می گیرند که خود را بایستی تمام و کمال مسلمه و تسلیم شده‌ی اوامر تزریق شده‌ بداند..! از دوران مهد کودک وجود قرآن و احادیث 1400 سال قبل را به خورد خردسالان می دهند و در مدارس کودکانی مشاهده‌ می شود که به جای یاری گرفتن از قوه‌ی تعقل و احساسات خود به چند کلمه عربی (دعا)تمسک می جویند و در‌ سر جلسات امتحان مدام آن را می بوسند و از این چند کلمه تقاضای معجزه‌ می نمایند...! سال هاست که حوزه‌های دینی به طور غیر مستقیم در مدارس حضور دارند، و سال 88 نیز از حضور یک روحانی برای مشاوره‌ی دینی خبردار شدیم.. پس با این طرح های عجیب و غریبی که این نظام پیاده‌ می کند، معلوم نیست کودکان و نسل آینده‌ی ما، دچار چه نوع اختلالات روانی می شوند و هر روز شاهد سخنان گهر بار این مقامات و حضرات برای مبارزه‌ با علم و اندیشه‌، هستیم ! که نمونه‌ی آن را مبارزه‌ی عملی رهبر دیکتاتورمنش انقلاب با علوم انسانی است...